Acumination

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    تیزی، عمل تیزکردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد acumination

  1. noun A sharp or tapered end
    Synonyms: acicula, apex, cusp, mucro, mucronation, point, tip

ارجاع به لغت acumination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acumination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acumination

لغات نزدیک acumination

پیشنهاد بهبود معانی