Belonging To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb A2
    تعلق داشتن به، متعلق بودن به، عضو جایی بودن، مال جایی بودن، از زمره‌ی کسانی بودن
    • - The main lines are the Southern, belonging to an American company.
    • - خط تولیدهای اصلی جنوبی هستند و به شرکتی آمریکایی تعلق دارند.
    • - These are gold, belonging to the prince.
    • - این‌ طلاها متعلق به شاهزاده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد belonging to

  1. adjective owned by
    Synonyms: affiliated with, associated with, essential to, held by, inherent in, intrinsic in, native to

ارجاع به لغت belonging to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belonging to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/belonging-to

لغات نزدیک belonging to

پیشنهاد بهبود معانی