Chaffinch

ˈtʃæfɪntʃ ˈtʃæfɪntʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    جانورشناسی (نوعی) سهره، فنچ (در اروپا)
    • - The chaffinch chirped happily in the tree.
    • - فنچ با خوشحالی روی درخت جیک جیک می‌کرد.
    • - I spotted a colorful chaffinch during my hike.
    • - من هنگام پیاده‌روی‌ام یک فنچ رنگارنگ را دیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chaffinch

  1. noun Small European finch with a cheerful song
    Synonyms: Fringilla coelebs

ارجاع به لغت chaffinch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chaffinch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chaffinch

لغات نزدیک chaffinch

پیشنهاد بهبود معانی