Dearth

    dɜːrθ dɜːθ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    • noun
      کمیابی و گرانی، قحط و غلا، کمبود
      • - There is no dearth of water here.
      • - در اینجا آب کمیاب نیست.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد dearth

    1. noun insufficiency, scarcity
      Synonyms: absence, default, defect, deficiency, exiguousness, famine, inadequacy, infrequency, lack, meagerness, miss, need, paucity, poverty, privation, rareness, scantiness, scantness, shortage, slim pickings, sparsity, uncommonness, want
      Antonyms: abundance, excess, plentifulness, plenty, sufficiency

    ارجاع به لغت dearth

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dearth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dearth

    لغات نزدیک dearth

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری