Defilement

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    پلیدی، آلودگی، آلایش، ناپاکی
    • - People were furious at this defilement of the countryside.
    • - مردم از آلودگی مناطق روستایی، بسیار خشمگین بودند.
    • - He tries to purify his mind of all kinds of defilement.
    • - او سعی می‌کند ذهن خود را از هر نوع ناپاکی پاک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد defilement

  1. noun degradation
    Synonyms: befoulment, corruption, contamination, debasement

ارجاع به لغت defilement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defilement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defilement

لغات نزدیک defilement

پیشنهاد بهبود معانی