Deflection

dɪˈflekʃn dɪˈflekʃn
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: deflexion

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    انحراف، تغییر جهت (پس از برخورد با چیزی)
    • - The car's deflection resulted in a minor dent on the bumper.
    • - انحراف خودرو منجر به فرورفتگی جزئی روی سپر شد.
    • - The deflexion of the bullet by the shield saved his life.
    • - تغییر جهت گلوله توسط سپر جان او را نجات داد.
  • noun uncountable
    روان‌شناسی انحراف، منحرف‌سازی (عمل حمله یا سرزنش شخص دیگری به جای پذیرش انتقاد یا سرزنش برای اعمال خود)
    • - His deflection of responsibility onto his coworkers only served to damage his reputation further.
    • - انحراف مسئولیت از خودش و گذاشتن روی دوش همکارانش فقط به اعتبار وی آسیب بیشتری وارد کرد.
    • - She was skilled at deflection, always able to redirect blame onto someone else.
    • - او در منحرف‌سازی مهارت داشت و همیشه می‌توانست سرزنش را متوجه شخص دیگری کند.
  • noun
    فیزیک انکسار، شکست (تغییر جهت یک پرتو نور هنگام عبور از مرز بین دو محیط با ضریب شکست متفاوت)
    • - Heavenly bodies cause a deflection of light.
    • - اجرام سماوی موجب ایجاد شکست در نور می‌شوند.
    • - The deflection of the light beam was evident.
    • - انکسار پرتو نور مشهود بود.
  • noun
    خیز (میزان جابه‌جایی یک عضو سازه‌ای مانند تیر تحت اثر بار اعمال‌شده به آن)
    • - The deflection of the structure was causing concern among the engineers.
    • - خیز سازه باعث نگرانی مهندسان شده بود.
    • - The deflection of the beam was caused by the excessive load placed on it.
    • - انحراف تیر به دلیل فشار بیش‌ازحد به آن ایجاد شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deflection

  1. noun The property of being bent or deflected
    Synonyms: deflexion, bending, refraction
  2. noun The movement of the pointer or pen of a measuring instrument from its zero position
    Synonyms: deflexion
  3. noun A turning aside (of your course or attention or concern)
    Synonyms: diversion, deviation, digression, deflexion, divagation
  4. noun A twist or aberration; especially a perverse or abnormal way of judging or acting
    Synonyms: warp

ارجاع به لغت deflection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deflection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deflection

لغات نزدیک deflection

پیشنهاد بهبود معانی