Dilapidate

dəˈlæpəˌdet dəˈlæpəˌdet
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dilapidated
  • شکل سوم:

    dilapidated
  • سوم شخص مفرد:

    dilapidates
  • وجه وصفی حال:

    dilapidating

معنی و نمونه‌جمله

  • خراب کردن، به‌حال ویرانی درآوردن
    • - After the father's death, the children allowed the house to dilapidate.
    • - پس از مرگ پدر، بچه‌ها اجازه دادند که خانه به حالت مخروبه در آید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت dilapidate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilapidate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilapidate

لغات نزدیک dilapidate

پیشنهاد بهبود معانی