Dint

dɪnt dɪnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb
    زور، ضربت، تو رفتگی، گودی
    • - We memorized the list by dint of repetition.
    • - ما فهرست را به زور تکرار از بر کردیم.
    • - She dinted her sharp nails into her own cheeks.
    • - او ناخن‌های تیز خود را در گونه‌های خود فرو کرد.
    • - a deep dint in the car fender
    • - فرورفتگی عمیق در گل‌گیر اتومبیل
    • - You can't dint it even with a hammer.
    • - حتی با چکش هم نمی‌توان آن را غر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dint

  1. noun
    Synonyms: dent, drive, effort, energy, force, impression, indentation, nick, power, strength, will

ارجاع به لغت dint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dint

لغات نزدیک dint

پیشنهاد بهبود معانی