Dynamite

ˈdaɪnəmaɪt ˈdaɪnəmaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dynamited
  • شکل سوم:

    dynamited
  • سوم شخص مفرد:

    dynamites
  • وجه وصفی حال:

    dynamiting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    دینامیت، با دینامیت ترکاندن، منفجر کردن
    • - The Japanese had dynamited all the bridges.
    • - ژاپنی‌ها همه‌ی پل‌ها را با دینامیت منفجر کرده بودند.
    • - To politicians, the word "inflation" is dynamite.
    • - برای سیاست‌بازان واژه‌ی «تورم» نحس است.
    • - This film has been box-office dynamite.
    • - این فیلم از نظر فروش بلیط معرکه کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dynamite

  1. noun explosive
    Synonyms: gelignite, nitroglycerin, TNT, trinitrotoluene

ارجاع به لغت dynamite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dynamite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dynamite

لغات نزدیک dynamite

پیشنهاد بهبود معانی