Erase

ɪˈreɪs ɪˈreɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    erased
  • شکل سوم:

    erased
  • سوم شخص مفرد:

    erases
  • وجه وصفی حال:

    erasing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb B2
    پاک کردن، آثار چیزی را از بین بردن، خراشیدن، تراشیدن، محوکردن
  • verb - transitive adverb
    پاک کردن، تراشیدن
    • - The teacher asked me to erase the blackboard.
    • - معلم از من خواست که تخته را پاک کنم.
    • - They erased the date on the document and inserted a false one.
    • - آنان تاریخ روی سند را پاک کردند و تاریخی جعلی به‌جای آن نوشتند.
    • - She decided to burn his letters and erase the memory of his love from her mind.
    • - تصمیم گرفت که نامه‌های او را بسوزاند و یاد عشق او را از خاطره‌ی خود بزداید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد erase

  1. verb remove; rub out
    Synonyms: abolish, annul, black out, blank, blot, blue pencil, cancel, cross out, cut, cut out, delete, disannul, dispatch, efface, eliminate, excise, expunge, extirpate, gut, kill, launder, negate, nullify, obliterate, scratch out, stamp out, strike, strike out, take out, trim, wipe out, withdraw, X-out
    Antonyms: add, insert, put in

ارجاع به لغت erase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/erase

لغات نزدیک erase

پیشنهاد بهبود معانی