Erstwhile

ˈɜrːstwaɪl ˈɜːstwaɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective adverb
    ( formerly ، erst ) در گذشته، قبلاً
    • - my erstwhile friend
    • - دوست پیشین من
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد erstwhile

  1. adjective former
    Synonyms: bygone, ex, late, old, once, one-time, past, preceding, previous, quondam, sometime

ارجاع به لغت erstwhile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erstwhile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/erstwhile

لغات نزدیک erstwhile

پیشنهاد بهبود معانی