Expert

    ˈekspɜrːt ˈekspɜːt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      experts

    • صفت تفضیلی:

      more expert

    • صفت عالی:

      most expert

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    • adjective B1
      ماهر، خبره، کاردان، باتجربه
      • - She presented her expert opinion to the panel.
      • - او نظریات کارشناسانه‌ی خود را به گروه ارائه داد.
    • noun countable
      متخصص، کارشناس
      • - an expert in education
      • - کارشناس آموزش‌و‌پرورش
      • - Experts in oil refining came to Tehran.
      • - کارشناسان پالایش نفت به تهران آمدند.
    • verb - intransitive
      کارشناسی کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد expert

    1. adjective knowledgeable, proficient
      Synonyms: able, adept, adroit, apt, big league, clever, crack, crackerjack, deft, dexterous, experienced, facile, handy, practiced, professional, qualified, savvy, schooled, sharp, skilled, skillful, slick, trained, virtuoso
      Antonyms: amateur, inexpert, unknowledgeable, unskilled, untrained
    2. noun master, specialist
      Synonyms: ace, adept, artist, artiste, authority, buff, connoisseur, doyen, graduate, guru, hot shot, old hand, old pro, phenomenon, pro, professional, proficient, shark, virtuoso, whiz, wizard
      Antonyms: amateur, apprentice, ignoramus, novice

    لغات هم‌خانواده expert

    ارجاع به لغت expert

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «expert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expert

    لغات نزدیک expert

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری