Filet

ˈfɪlət / / -leɪ / / fɪˈleɪ ˈfɪlɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    توری دارای اشکال مربع، پشت مازو
  • noun
    ( fillet =) سربند، پیشانی‌بند، گیس‌بند، قیطان، نوار، پشت‌مازو، آهن تنکه یا تسمه آهن، تذهیب‌کاری کردن، بالایه پرکردن، گچ‌بری، باریک ساختن، پشت‌مازو بریدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد filet

  1. verb Cut into filets
    Synonyms: fillet
  2. noun A longitudinal slice or boned side of a fish
    Synonyms: fillet, fish fillet, fish filet

ارجاع به لغت filet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/filet

لغات نزدیک filet

پیشنهاد بهبود معانی