Get Across

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb B2
    عبور کردن
  • phrasal verb
    تفهیم کردن، به وضوح بیان کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد get across

  1. phrasal verb communicate an idea
    Synonyms: bring home, convey, get through to, impart, make clear, make understood, pass on, put over, transmit
    Antonyms: miscommunicate
  2. phrasal verb Cross; to move from one side (of something) to the other

ارجاع به لغت get across

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get across» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-across

لغات نزدیک get across

پیشنهاد بهبود معانی