Get In

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb B2
    (حقیقی یا مجازی) وارد شدن، داخل شدن
  • phrasal verb
    عضویت در مدرسه‌ی گزینشی
  • phrasal verb
    انتخاب شدن برای شغل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد get in

  1. phrasal verb infiltrate; find a way in
    Synonyms: alight, appear, arrive, blow in, come, embark, enter, gain ingress, get inside, include, insert, interpose, land, mount, penetrate, reach, show, show up, turn up
    Antonyms: get out
  2. phrasal verb Enter a place, to gain access
  3. phrasal verb Secure membership at a selective school
  4. phrasal verb Be elected to some office

ارجاع به لغت get in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-in

لغات نزدیک get in

پیشنهاد بهبود معانی