Glom

ɡlɑːm ɡlɒm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • verb - transitive
    (خودمانی) قاپیدن، ناگهان گرفتن، ربودن
  • verb - transitive
    مشاهده کردن، نظر افکندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد glom

  1. verb Take by theft
    Synonyms: hook, snitch, thieve, cop, knock off

Phrasal verbs

  • to glom onto

    (عامیانه) گرفتن و نگه‌داشتن، به‌دست آوردن، به‌چنگ آوردن

ارجاع به لغت glom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glom

لغات نزدیک glom

پیشنهاد بهبود معانی