Go-between

    ˈɡoʊbɪtwiːn ˈɡəʊbɪtwiːn
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    • noun
      واسطه، دلال، میانجی، رابط
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد go-between

    1. noun person acting as an agent
      Synonyms: arbitrator, attorney, broker, dealer, delegate, deputy, emissary, entrepreneur, envoy, factor, interagent, interceder, intercessor, intermediary, intermediate, intermediator, liaison, matchmaker, mediator, medium, messenger, negotiator, proxy, referee, representative

    ارجاع به لغت go-between

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «go-between» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-between

    لغات نزدیک go-between

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری