Groat

ɡroʊt ɡrəʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    سکه نقره چهار پنسی، ذره، خرده، بلغور جو یا گندم یا جو پوست‌کنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد groat

  1. noun A former English silver coin worth four pennies
    Synonyms: fourpence

ارجاع به لغت groat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groat

لغات نزدیک groat

پیشنهاد بهبود معانی