Grocery

ˈɡroʊsəri ˈɡrəʊsri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    groceries

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: grocery shop

شکل نوشتاری این لغت در آمریکایی: grocery store

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    قدیمی کسب‌وکار خواربارفروشی، بقالی، خُرده‌بارفروشی، سوپرمارکت
    • - I need to make a trip to the grocery store this afternoon.
    • - امروز بعدازظهر باید به خواربارفروشی بروم.
    • - He forgot his wallet at the grocery.
    • - کیف پولش را در سوپرمارکت جا گذاشت.
  • noun plural B1
    خواربار، مایحتاج، مواد غذایی
    • - She forgot to bring her groceries from the car.
    • - او فراموش کرده بود که مواد غذایی خود را از ماشین بیاورد.
    • - The groceries he purchased were all organic.
    • - تمام خوارباری که خریده بود، ارگانیک بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد grocery

  1. noun (usually plural) consumer goods sold by a grocer
    Synonyms: grocery-store, market, supermarket, food store, foodstuff, vegetable market, corner-store, food market

ارجاع به لغت grocery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grocery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grocery

لغات نزدیک grocery

پیشنهاد بهبود معانی