Gushy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    (به‌طور مصنوعی) احساساتی
  • adjective
    فوران‌گر، فورانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gushy

  1. adjective Affectedly or extravagantly emotional
    Synonyms: bathetic, maudlin, mawkish, romantic, sentimental, slushy, sobby, soft, soppy, effusive, gooey, mushy, schmaltzy, sloppy, soupy, drippy, sappy, tear-jerking, gushing

ارجاع به لغت gushy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gushy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gushy

لغات نزدیک gushy

پیشنهاد بهبود معانی