Handful

ˈhændfʊl ˈhændfʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    handfuls

توضیحات

همچنین می‌توان از fistful به‌ جای handful استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    یک مشت، یک مشت پر
    • - She stained her honor for a handful of money.
    • - برای یک مشت پول شرف خود را لکه‌دار کرد.
    • - She pulled out a handful of coins from his pocket.
    • - یک مشت سکه از جیبش بیرون آورد.
  • noun singular
    تعداد کم، مقدار کم، شمار کم
    • - A handful of students voted for him.
    • - شمار کمی از دانشجویان به او رأی دادند.
    • - She only invited a handful of friends to her birthday party.
    • - او تعداد کمی از دوستانش را به جشن تولدش دعوت کرد.
  • noun singular
    شروشور، شیطان، نافرمان، تخس، آتش‌پاره (هر فردی به‌ویژه کودکان)
    • - My little cousin is quite a handful.
    • - پسرعموی کوچکم واقعاً تخس است.
    • - It's challenging to take care of a handful like him; he never sits still!
    • - مراقبت از آتش‌پاره‌ای مانند او چالش‌برانگیز است. او هرگز آرام نمی‌نشیند!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد handful

  1. adjective a small quantity
    Synonyms: few, scattering, small number, smattering, some, spattering, sprinkling
    Antonyms: lot, mass

لغات هم‌خانواده handful

ارجاع به لغت handful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/handful

لغات نزدیک handful

پیشنهاد بهبود معانی