Illuminated

ɪˈluːməneɪt̬ɪd ɪˈluːməneɪtəd / / -ˈljuː-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    illuminates
  • وجه وصفی حال:

    illuminating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    نورانی‌شده، روشن‌شده، چراغانی‌شده
    • - the illuminated city
    • - شهر چراغانی‌شده
    • - She turned over and looked at the illuminated dial of her alarm clock.
    • - او برگشت و به ساعت روشن‌شده‌ی زنگ‌دارش نگاه کرد.
  • adjective
    تذهیب‌کاری‌شده، تذهیب‌شده
    • - illuminated manuscript
    • - نسخه‌ی خطیِ تذهیب‌کاری‌شده
    • - an important collection of medieval illuminated manuscripts
    • - کلکسیون مهمی از نسخه‌های خطیِ تذهیب‌شده‌ی قرون وسطایی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد illuminated

  1. adjective lighted
    Synonyms: lit up, bright

ارجاع به لغت illuminated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illuminated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illuminated

لغات نزدیک illuminated

پیشنهاد بهبود معانی