Inter

ɪnˈtɜrː ɪnˈtɜrː ɪnˈtɜː ɪnˈtɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    interred
  • شکل سوم:

    interred
  • سوم شخص مفرد:

    inters
  • وجه وصفی حال:

    interring

معنی

  • adverb
    در خاک نهادن، مدفون ساختن، در قبر نهادن، زیر خاک پوشاندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inter

  1. verb bury
    Synonyms: cover up, entomb, inhume, inurn, lay to rest, plant, put away, sepulcher, sepulture, tomb
    Antonyms: dig up, exhume

ارجاع به لغت inter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inter

لغات نزدیک inter

پیشنهاد بهبود معانی