Interviewer

ˈɪnt̬ɚvjuːɚ ˈɪntəvjuːə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    interviewers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مصاحبه‌کننده، مصاحبه‌گر
    • - Paxman is seen as a tough interviewer who rarely lets politicians off the hook.
    • - پکسمن مصاحبه‌کننده‌ی سرسختی است که به‌ ندرت اجازه می‌دهد سیاست‌مداری از دستش دربرود.
    • - The meeting with the interviewer had lasted 10 minutes.
    • - جلسه با مصاحبه‌کننده ۱۰ دقیقه طول کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد interviewer

  1. noun questioner
    Synonyms: inquirer, inquistor, interrogator, reporter, talk-show host

لغات هم‌خانواده interviewer

ارجاع به لغت interviewer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interviewer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interviewer

لغات نزدیک interviewer

پیشنهاد بهبود معانی