به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Jamb

dʒæm dʒæm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    تیر عمودی چارچوپ، (قدیمی) چهارچوپ در و هر چیز دیگری، ستون، لغاز، تیر بیرون آمده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد jamb

  1. noun pillar
    Synonyms: support, lintel, frame, post

ارجاع به لغت jamb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jamb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jamb

لغات نزدیک jamb

پیشنهاد بهبود معانی