Jigger

ˈdʒɪɡər ˈdʒɪɡə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    طناب قرقره، بادبان کوچک، یکجور کرجی کوچک، رقاص، رامشگر، ماشین نم مالی، جرثقیل آبی، درشکه یک‌اسبه، گاری تک‌اسبه، خمره رنگرزی، غربال، بادبان کوچک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد jigger

  1. noun A small amount of liquor
    Synonyms: dram, drop, shot, sip, tot, nip, slug, snort
  2. noun A small specialized mechanical device
    Synonyms: chigger, concern, contraption, contrivance, gadget, gimmick, shot-glass, harvest-mite, thing, doodad, doohickey, widget, gizmo, redbug, pony
  3. noun Any small mast on a sailing vessel; especially the mizzenmast of a yawl
    Synonyms: jiggermast

ارجاع به لغت jigger

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jigger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jigger

لغات نزدیک jigger

پیشنهاد بهبود معانی