Journeyman

ˈdʒɜrːnimən ˈdʒɜːnimən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    کارگر مزدور، کارگر ماهر
    • - a journeyman actor
    • - هنرپیشه‌ی به‌نسبت خوب و کوشا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد journeyman

  1. noun apprentice
    Synonyms: artisan, tradesman, worker, craftsman

ارجاع به لغت journeyman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «journeyman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/journeyman

لغات نزدیک journeyman

پیشنهاد بهبود معانی