Masterpiece

    ˈmæstərpiːs ˈmɑːstəpiːs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      masterpieces

    معنی و نمونه‌جمله

    • noun countable C2
      شاهکار ،کار استاد
      • - one of the masterpieces of Persian poetry
      • - یکی از شاهکارهای شعر فارسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد masterpiece

    1. noun respected work of art
      Synonyms: chef d’oeuvre, classic, cream, cream of the crop, flower, gem, jewel, magnum opus, masterstroke, master work, model, monument, perfection, pièce de résistance, prize, showpiece, standard, tour de force, treasure

    ارجاع به لغت masterpiece

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «masterpiece» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/masterpiece

    لغات نزدیک masterpiece

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری