Mealy

ˈmiːli ˈmiːli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    آردی، آردنما، ترد، خشک، لکه‌لکه
    • - a mealy apple
    • - سیب کم‌آب و چوب‌پنبه‌مانند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mealy

  1. adjective Composed of or covered with particles resembling meal in texture or consistency
    Synonyms: gritty, powdery, friable, farinaceous, coarse-grained, crumbly, grainy, granular, granulose

ارجاع به لغت mealy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mealy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mealy

لغات نزدیک mealy

پیشنهاد بهبود معانی