Microscopic

ˌmaɪkrəˈskɑːpɪk ˌmaɪkrəˈskɒpɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more microscopic
  • صفت عالی:

    most microscopic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    وابسته به میکروسکوپ، بسیار کوچک، ذره‌بینی
    • - microscopic particles
    • - ذرات میکروسکوپی
    • - microscopic plants
    • - گیاهان میکروسکوپی، گیاهان بسیار ریز
    • - a microscopic dog
    • - یک سگ ریزه‌میزه
    • - Her monthly salary is still pretty microscopic.
    • - حقوق ماهانه‌ی او هنوز بسیار ناچیز است.
    • - microscopic accuracy
    • - دقت موشکافانه
    • - the microscopic eyes of Isfahani craftsmen
    • - چشمان تیزبین صنعت‌گران اصفهان
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد microscopic

  1. adjective tiny, almost undetectable
    Synonyms: atomic, diminutive, imperceptible, infinitesimal, invisible, little, minuscule, minute, negligible, teeny, wee
    Antonyms: big, huge, large, macroscopic

ارجاع به لغت microscopic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «microscopic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/microscopic

لغات نزدیک microscopic

پیشنهاد بهبود معانی