Muslin

ˈmʌzlɪn ˈmʌzlɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    انگلیسی بریتانیایی (پارچه‌ی) وال، ململ، موصلی، موسلین
    • - I bought a beautiful muslin fabric to make a summer dress.
    • - من برای دوختن لباس تابستانی یک پارچه‌ی وال زیبا خریدم.
    • - The baby's crib was lined with a soft muslin sheet.
    • - تخت نوزاد با یک پارچه‌ی ململ نرم پوشیده شده بود.
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی کودکانه دستمال دهان نوزاد
    • - The baby's face was gently wiped with a soft muslin after feeding.
    • - صورت نوزاد پس‌از شیر دادن به‌آرامی با دستمال دهان نرمی پاک شد.
    • - The mother reached for a muslin to clean up the spilled milk.
    • - مادر برای پاک کردن شیر ریخته‌شده، دستش را به‌سمت دستمال دهان نوزاد دراز کرد.
  • noun uncountable
    انگلیسی آمریکایی پارچه‌ی کتان محکم
    • - The curtains in the living room were made of muslin.
    • - پرده‌های اتاق نشیمن از پارچه‌ی کتان محکم درست شده بودند.
    • - The artist used muslin as a canvas for her latest painting.
    • - این هنرمند از پارچه‌ی کتان محکم به‌عنوان بوم نقاشی برای آخرین نقاشی‌اش استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت muslin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muslin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muslin

لغات نزدیک muslin

پیشنهاد بهبود معانی