گذشتهی ساده:
nailedشکل سوم:
nailedسوم شخص مفرد:
nailsوجه وصفی حال:
nailingشکل جمع:
nailsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سخت، پوستکلفت، بیاحساس، بیرحم
(عمل یا سخن) بهموقع و بجا انجام دادن، درست حق چیزی را ادا کردن، تیر را به نشان زدن
هرچیزی که عمر را کوتاه میکند
آشکارا و محکم خطمشی خود را اعلان کردن
فوراً، بیوقفه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nail