Nonconforming

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ناهم‌رنگ، ناسازگار، نامنطبق
    • - The nonconforming voice has a hard time being heard.
    • - افکار نامنطبق با اکثریت به‌ سختی شنیده می‌شود.
    • - The first results showed a high percentage of nonconforming units.
    • - نتایج اولی نشان از درصد بالای واحدهای ناسازگار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nonconforming

  1. adjective nonobservant
    Synonyms: independent, individualistic, marching to the beat of a different drummer, nonadhering, noncompliant, one’s own sweet way, radical, unorthodox

ارجاع به لغت nonconforming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconforming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonconforming

لغات نزدیک nonconforming

پیشنهاد بهبود معانی