Nonentity

ˌnɑːˈnent̬ət̬i nɒˈnentəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    چیز غیرموجود، جیز وهمی و خیالی، عدم
    • - the whole realm of nonentities such as "the round square"
    • - سرتاسر خطه‌ی توهمات مثلاً «مربع گرد»
    • - The new government is composed of a bunch of nonentities.
    • - دولت جدید از گروهی تشکیل شده که بود و نبودشان فرقی ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nonentity

  1. noun person of little importance
    Synonyms: cipher, insignificancy, lightweight, menial, nix, nothing, parvenu, small potato, squirt, upstart, wimp, zero, zip
    Antonyms: somebody

ارجاع به لغت nonentity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonentity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonentity

لغات نزدیک nonentity

پیشنهاد بهبود معانی