Normalcy

ˈnɔrməlsi nɔːˈmæləti
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

این لغت در انگلیسی بریتانیایی به‌صورتِ normality نوشته می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable C2
    حالت معمولی، وضع عادی، وضعیت طبیعی، نرمال بودن، عادی بودن
    • - relative normality
    • - عادی بودن نسبی
    • - The office gradually returned to a semblance of normality.
    • - دفتر به‌تدریج به حالت عادی بازگشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد normalcy

  1. noun The quality or condition of being usual
    Synonyms: normality, customariness, habitualness, ordinariness, prevalence, regularity, routineness, usualness
    Antonyms: abnormality

لغات هم‌خانواده normalcy

ارجاع به لغت normalcy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «normalcy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/normalcy

لغات نزدیک normalcy

پیشنهاد بهبود معانی