فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Occupancy

ˈɑːkjəpnsi ˈɒkjəpənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    occupancies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    اشغال، تصرف، سکنی، سکونت، اشغال مال
    • - The cave had many signs indicating human occupancy.
    • - غار دارای نشانه‌های فراوانی حاکی از سکونت انسان بود.
    • - After two years of occupancy you may also have the right to buy the house.
    • - پس از دو سال سکونت حق خرید منزل را هم خواهید داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد occupancy

  1. noun residence of place
    Synonyms: control, deed, habitation, holding, inhabitance, inhabitancy, occupation, ownership, possession, retention, settlement, tenancy, tenure, term, title, use

لغات هم‌خانواده occupancy

ارجاع به لغت occupancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occupancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/occupancy

لغات نزدیک occupancy

پیشنهاد بهبود معانی