Orbiter

American: ˈɔːrbɪtər British: ˈɔːbɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    (کسی یا چیزی که وارد مدار می‌شود) مدارگرای، پرگاره‌گرای
  • noun
    (ماهواره یا سفینهی فضایی) مدارپیما، پرگارهپیما
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد orbiter

  1. noun Man-made equipment that orbits around the earth or the moon
    Synonyms: satellite, artificial-satellite

ارجاع به لغت orbiter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orbiter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/orbiter

لغات نزدیک orbiter

پیشنهاد بهبود معانی