Outstay

aʊtˈsteɪ aʊtˈsteɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    بیش‌از‌حد لزوم ماندن، اقامت طولانی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد outstay

  1. verb To continue
    Synonyms: outwait, stay longer than, hang on, hang in there
  2. verb Stay too long
    Synonyms: overstay

ارجاع به لغت outstay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outstay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outstay

لغات نزدیک outstay

پیشنهاد بهبود معانی