Overcrowd

ˌoʊvəˈkraʊd ˌəʊvəˈkraʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive verb - intransitive
    انبوه شدن، بسیار شلوغ کردن، ازدحام کردن
    • - an overcrowded bus
    • - اتوبوس شلوغ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overcrowd

  1. verb To stow compactly
    Synonyms: crowd, stuff, fill

ارجاع به لغت overcrowd

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overcrowd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overcrowd

لغات نزدیک overcrowd

پیشنهاد بهبود معانی