Overwhelming

ˌoʊvərˈwelmɪŋ ˌəʊvəˈwelmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overwhelmed
  • شکل سوم:

    overwhelmed
  • سوم شخص مفرد:

    overwhelms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C1
    مقاومت‌ناپذیر، نفس‌گیر (فشار و قدرت و غیره)، شدید، زیاده از حد (میل و احتیاج و غیره)، قاطع (شکست و پیروزی و اکثریت و غیره)، طاقت‌فرسا (غم و بدبختی و گرما و غیره)
    • - The smell of the flowers in the garden was overwhelming.
    • - بوی گل‌های باغچه مقاومت‌ناپذیر بود.
    • - The amount of homework I had to complete in one night was overwhelming, causing me to stay up late.
    • - حجم تکالیفی که باید در یک شب انجام می‌دادم زیاده از حد بود و باعث شد تا دیروقت بیدار بمانم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overwhelming

  1. adjective overpowering
    Synonyms: amazing, astounding, breathtaking, crushing, devastating, exciting, eye-opening, mind-boggling, overcoming, paralyzing, shattering, staggering, stunning, vast

ارجاع به لغت overwhelming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overwhelming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overwhelming

لغات نزدیک overwhelming

پیشنهاد بهبود معانی