Phosphor

ˈfɑːsˌfɔːr ˈfɑːsˌfɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun
    (قدیمی - شاعرانه) ستاره‌ی صبحگاهی (به‌ویژه زهره)، ستاره‌ی سحر
  • noun
    (P کوچک) فسفر
    • - phosphor bronze
    • - برنز دارای کمی فسفر
  • noun
    ماده‌ی فسفردار، ماده‌ی فروزنده، ماده‌ی شبتاب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت phosphor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phosphor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/phosphor

لغات نزدیک phosphor

پیشنهاد بهبود معانی