Repine

rɪˈpaɪn rɪˈpaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    repined
  • شکل سوم:

    repined
  • سوم شخص مفرد:

    repines
  • وجه وصفی حال:

    repining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    ادبی شکوه کردن، گلایه کردن، نالیدن
    • - Instead of repining about the past, focus on the present and future.
    • - به جای شکوه درمورد گذشته، روی حال و آینده تمرکز کنید.
    • - I repine the loss of my loved ones.
    • - از از دست دادن عزیزانم می‌نالم.
  • verb - intransitive
    ادبی مشتاق چیزی بودن
    • - In moments of solitude, she would repine for the laughter of her friends.
    • - در لحظه‌های تنهایی، مشتاق خنده‌ی دوستانش بود.
    • - The prisoner would repine for his freedom every single day.
    • - زندانی هر روز خدا مشتاق آزادی‌اش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد repine

  1. verb
    Synonyms: complain, fret, grumble, lament, languish, moan, mope, mourn, murmur, regret, whimper, wish, yearn

ارجاع به لغت repine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repine

لغات نزدیک repine

پیشنهاد بهبود معانی