Riff

rɪf rɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun verb - intransitive
    (موسیقی جاز) رنگ زمینه (که پشت سر هم تکرار می‌شود و زمینه‌ی آهنگ تکنواز یا خواننده را تشکیل می‌دهد)
  • noun verb - intransitive
    (عامیانه - به‌ویژه در سخنرانی یا رمان یا فیلم - قطعه‌ی کوتاه که موضوع اصلی را به‌صورتی نوین تکرار می‌کند ) بازگفت زمینه
  • noun verb - intransitive
    رنگ زمینه را اجرا کردن
  • noun plural
    (عضو قبیلهی بربر که در کوه‌های ریف در مراکش زندگی می‌کنند) ریف
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد riff

  1. verb Look through a book or other written material
    Synonyms: flick, flip, thumb, riffle, leaf
  2. noun A Berber living in northern Morocco
    Synonyms: Riffian

ارجاع به لغت riff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «riff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/riff

لغات نزدیک riff

پیشنهاد بهبود معانی