Rune

ruːn ruːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    طلسم، نشان مرموز، سخن مرموز
    • - As he held the rune in his hand, he felt a surge of power.
    • - همان‌طور که طلسم را در دست داشت، موجی‌از قدرت را احساس کرد.
    • - The wise old woman deciphered the meaning of the ancient rune.
    • - پیرزن خردمند معنای طلسم باستانی را رمزگشایی کرد.
  • noun countable
    قدیمی خط رونی، دبیره‌ی رمزی
    • - She had a necklace adorned with intricate runes.
    • - او گردنبندی داشت که با خط رونی پیچیده تزئین شده بود.
    • - He studied the history and meaning behind each rune in the Norse alphabet.
    • - او تاریخچه و معنای پشت هر خط رونی را در الفبای نورس مطالعه کرد.
  • noun countable
    ادبیات موسیقی شعر، آهنگ، شعر فنلاندی یا اسکاندیناوی قدیم
    • - The bard sang a rune that captivated the audience with its enchanting melody.
    • - شاعر شعری خواند که با ملودی دلربایش تماشاگران را مجذوب خود کرد.
    • - The haunting melody of the rune echoed through the forest.
    • - ملودی غم‌انگیز آهنگ در جنگل پخش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rune

  1. noun Any character from an ancient Germanic alphabet used in Scandinavia from the 3rd century to the Middle Ages
    Synonyms: runic letter

ارجاع به لغت rune

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rune» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rune

لغات نزدیک rune

پیشنهاد بهبود معانی