Schema

ˈskiːmə ˈskiːmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    الگو، مدل
  • noun
    طرح، نقش، شکل‌واره، خلاصه، نمودار، شکل، نمونه، صفت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد schema

  1. noun A method for making, doing, or accomplishing something
    Synonyms: scheme, blueprint, design, game plan, idea, layout, outline, plan, project, strategy

ارجاع به لغت schema

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schema» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/schema

لغات نزدیک schema

پیشنهاد بهبود معانی