Scruple

    ˈskruːpl ˈskruːpl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun adverb
      اندک، ذره، واحد سنجش چیز جزئی، تردید، بیم، منع اخلاقی، نهی اخلاقی، وسواس باک، تردید داشتن، دو‌دل بودن، وسواس داشتن
      • - moral scruples
      • - محذورهای اخلاقی
      • - Without the slightest scruple, he ordered their execution.
      • - بدون کمترین تردید دستور اعدام آن‌ها را داد.
      • - She had no scruples about opening and reading others' letters.
      • - از بازکردن و خواندن نامه‌های دیگران ابا نداشت.
      • - She does not scruple about lying.
      • - دروغ گفتن وجدانش را ناراحت نمی‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد scruple

    1. noun misgiving, doubt
      Synonyms: anxiety, caution, censor, compunction, conscience, demur, difficulty, faltering, hesitancy, hesitation, pause, perplexity, qualm, reconsideration, reluctance, reluctancy, second thought, squeamishness, superego, twinge, uneasiness
      Antonyms: ignorance, negligence, unconcern
    2. verb balk, have misgivings
      Synonyms: be loath, be reluctant, be unwilling, boggle, demur, doubt, falter, fret, gag, have qualms, hesitate, question, shy, stick, stickle, stumble, think twice about, vacillate, waver, worry
      Antonyms: not care

    ارجاع به لغت scruple

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scruple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scruple

    لغات نزدیک scruple

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری