Twirl

twɜːrl twɜːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    twirled
  • شکل سوم:

    twirled
  • سوم شخص مفرد:

    twirls
  • وجه وصفی حال:

    twirling
  • شکل جمع:

    twirls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    چرخاندن، چرخیدن (به‌سرعت)، پیچیدن، تاب خوردن، پیچاندن، تاب دادن
    • - He twirled the baton expertly.
    • - باتوم را ماهرانه چرخاند.
    • - The wind made the leaves twirl in the air.
    • - باد باعث شد برگ‌ها در هوا بچرخند.
    • - He twirled his moustache.
    • - سبیلش را تاب داد.
    • - The ballerina began to twirl.
    • - رقصنده‌ی باله شروع به چرخیدن کرد.
  • noun
    چرخش، پیچ، چرخ، تاب، پیچش
    • - The ballerina's graceful twirl captivated the audience.
    • - چرخش زیبای رقصنده‌ی باله تماشاگران را مجذوب خود کرد.
    • - The ice skater executed a flawless twirl on the ice.
    • - اسکیت‌باز روی یخ چرخشی بی‌عیب‌و‌نقص را اجرا کرد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    ورزش پرتاب کردن، پرتاب شدن (در بیسبال)
    • - She twirled the ball.
    • - توپ را پرتاب کرد.
    • - The pitcher takes a deep breath and prepares to twirl.
    • - پرتاب‌کننده نفس عمیقی می‌کشد و برای پرتاب آماده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد twirl

  1. verb turn around circularly
    Synonyms: gyrate, gyre, pirouette, pivot, purl, revolve, rotate, spin, turn, twist, wheel, whirl, whirligig, wind
    Antonyms: straight, untwirl, untwist

ارجاع به لغت twirl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twirl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/twirl

لغات نزدیک twirl

پیشنهاد بهبود معانی