فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Umbilicus

ʌmˈbɪlɪkəs ʌmˈbɪlɪkəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    ( navel ) (کالبدشناسی) ناف، پیوندگاه ناف، فرورفتگی ناف‌مانند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد umbilicus

  1. noun A scar where the umbilical cord was attached
    Synonyms: navel, bellybutton, belly-button, omphalos, omphalus

ارجاع به لغت umbilicus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «umbilicus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/umbilicus

لغات نزدیک umbilicus

پیشنهاد بهبود معانی