فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unanticipated

ˌʌnænˈtɪsəpeɪt̬ɪd ˌʌnænˈtɪsɪpeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    غیرمنتظره، پیش‌بینی‌نشده، ناگهانی، دورازانتظار
    • - The unanticipated delay in the project caused frustration among the team members.
    • - تأخیر پیش‌بینی‌نشده در پروژه باعث استیصال اعضای گروه شد.
    • - The unanticipated success of the new product exceeded all expectations.
    • - موفقیت دورازانتظار محصول جدید فراتر از همه‌ی انتظارات بود.
    • - the unanticipated delay in the flight
    • - تأخیر غیرمنتظره در پرواز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unanticipated

  1. adjective Not anticipated; - H.W.Glidden
    Synonyms: unforeseen, unlooked-for, out-of-the-blue

ارجاع به لغت unanticipated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unanticipated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unanticipated

لغات نزدیک unanticipated

پیشنهاد بهبود معانی