Unfrequented

ʌnˈfriːkwəntəd / / ˌʌnfrɪˈkwen- ˌʌnfrɪˈkwentɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • بدون آمدورفت، دورافتاده، تکرارنشدنی، غیرمکرر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unfrequented

  1. adjective Empty of people
    Synonyms: lonely, deserted, desolate, forlorn, godforsaken, lonesome, solitary

ارجاع به لغت unfrequented

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfrequented» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfrequented

لغات نزدیک unfrequented

پیشنهاد بهبود معانی